برادرم اومده میگه : روزه ای ؟ از بیرون اومدم خونه دیدم خواهرم پشت سیستم نشسته داره بازی می کنه بابا و مامانم با هم قهر بودن ، بردمشون سینما تا به این بهونه آشتی شون بدم. توی کافی شاپ سینما نشستیم همونجا آشتی کردن . حالا میگم پا شین بریم فیلم ببینیم . سر اینکه کدوم سالن بریم و چه فیلمی ببینیم با هم دعواشون شد ، برگشتیم خونه فامیلمون زنگ زده میگه میخوام برنامه ورد و پاور پوینت رو نصب کنم ، کدوم دکمه رو بزنم ! سره سفره نشستم دارم با اشتها غذامو کوفت میکنم ! سر شب لپتاپ رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده مامانم به داداشم گفت برو خیارو گوجه و بادمجون بگیر . به بابام میگم میخوام برم سمت گیاهخواری ! نظرت چیه ؟! وقت خواب : تو خيابون يه اتوبوس گل مالي ديدم كه ملت با انگشت كلي دلنوشته روش نوشته بودن: یبار تو بچه گیام رفتم تو دنیای شگفت انگیز دسشوئی تا نشستم ک حیرت بزنم از این همه شگفتی دنیای فکر و خیال ک داداشم شرو کرد ب در زدن ک زود باش و هر 2ثانیه در میزد اعصابمو خط خطی کرد اومدم بیرون با دلی پر از کینه گذشت ی روز من و اون تنها خونه بودیم خونه ساکت و آروم بود اونم بعد ی ساعت جنگ با نفس بلاخره تسلیم روزگار شد و رفت دستشوئی من پشت در وایساده بودم منتظر تا بره تو دنیای خیال بعد ی دفه مث بَربَر ها باتمام توانم چندتا پشت هم کوبیدم تو در دستشوئی ی دفه غوغائی شد بیچاره وقتی اومد بیرون نفس نفس میزد و شلوارش خیس خالی بود چراشو نمیدونم يح يح يح يييح
امروز منو داداشم تصميم گرفتيم پيتزا بخوريم.پيتزا رو كه اورد من گفتم پاييني مال منه كه داداشم گفت نه پاييني مال منه بالايي مال تو!هيچي ديگه منم قبول كردم وقتي من پيتزامو باز كردم يه پيتزاي شيك و ماماني منتظرم بود و وقتي داداشم پيتزاشو باز كرد...ديد پنير روي پيتزاش چسبيده به مقوا و جدا شده(كلا پيتزاش بدتركيب شده بود)هيچي ديگه من كه از خنده داشتم سس هارو ميجويدم و داداشم هم داشت به شانس بدش و پيتزاييه فحش ميداد یه روز بابام از اداره اومد گفت فردا ناهار مهمون دعوت کردم خیلی باهاش رو درواسی دارم می خوام خیلی مجلل ازش پذیرایی بشه آبروم نره سنگ تموم بزارید.بعد هم رفت کلی خرید کرد شیرینی آجیل میوه های آنچنانی...... مامان بیچاره هم فرداش چند نوع خورشت وبرنج و کباب و سوپ و دسر آماده کرد.مهمون بابا آومد سر سفره برنج کشید سوپ رو ریخت رو برنجش و یه قاشق خورد و گفت عجب خورشت خوشمزه ای شده اسم خورشتش چیه؟ چند وقت پیش رفتیم منزل یکی از همکارام برای عیادت گودزیلای خونمون برداشته تو چایی پدرم نمک ریخته مامان خانوم : مهسااااااا .... مهسااا .. کجایی ؟ بدو ..بدو. بیا پایین ... مهساااا .. ساعت 8 صبح تو خيابون بودم كه يك خانوم بسيار زيبا با ارايشي غليظ توجهمو جلب كرد! مروز داداشم از اتاقش اومد بيرون و پرسيد ده درصد پونصد چنده؟منم گفتم:پنجاه!براي چي؟اونم خيلي شيك و مجلسي جواب داد :اخه اينجارو گير كرده بودم! دیشب یـه مهمـون داشتیـم که خیلی باهاشون رو در بایستی داریم ... دامادٍ مام رفته ماموریت مامانم خواهرمم دعوت کرده بود که شب تنها نباشن! دیشب بابام سر سفره بهم گفت تو لیوان برام اب بریز لیوانشم خیلی بزرگ بود منم تا اخر لیوان اب پر کردم بعد بهش گفتم میخوایی بخوری گفت په نه په میخوام باهاش برم حموم دوش بگیرم! سر امتحان برگه تقلبم رو درآوردم دارم مینویسم، مراقبه دیده میگه :تقلبه؟ میگم :پ نه پ نامه داداشمه از سربازی فرستاده!! خدا با گرز بزنه پس کلم اگه بخام دروغ بگم سلام رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم، میگه دندوناتون؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ سرویش بهداشتی تونو! رفتیم موزه حیوانات میگه یعنی اینا خشک شدن؟میگم: پـَـــ به دوستم روز قبل کنکور اس ام اس دادم میگم آیه 22 حشر رو برای دست یافتن به حوائج 70 بار بخون |
| |
[ ???? ???? : ???? ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |